-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 دیماه سال 1384 07:57
سلام بر خانه خاطراتم اکالیپتوس عزیز
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 آبانماه سال 1384 07:03
اگر بار گران بودیم ، رفتیم ... سلام. نمی دونم این چه کاری بود ، بلاگ اسکای انجام داد ؟!! قالب به اون قشنگی داشتیم ، به خاطر ساده بودن و کوتاه بودن مسیر ، وبلاگهامون رو سریع آپ دیت میکردیم ، راحت برای هم نظر می نوشتیم و راحت ارسال میکردیم ، کدنویسی و طراحی قالب خیلی راحت بود و خلاصه که روزگار خوبی داشتیم ، تا که این...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 آبانماه سال 1384 11:42
سلام به علت حرکت ضربتی بلاگ اسکای تا اطلاع ثانوی و راست و ریست کردن این قالب مزخرف اکالیپتوس فعلا آپ نمی شود. سعید
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 آبانماه سال 1384 04:27
خداوندا : از تو ممنونم که به من لیاقت دادی یک ماه بر سر سفره تو بنشینم. از روزی تو استفاده کردم و از لطف بی کرانت بهره مند شدم. من را به آنچه که رضایت تو در آن است ، راهنمایی کن. عید سعید فطر بر همه مسلمانان مبارک باد.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1384 04:16
چند خط از زندگی... دوستت دارم نه بخاطر شخصیت تو بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا می کنم . هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود . اگر کسی تو را آنطور که می خواهی دوست ندارد به این معنی این نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد. دوست واقعی کسی است که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 آبانماه سال 1384 05:14
سلام دوستان. کی دعوتنامه جی میل میخواد ؟ حراج کردم ! مفت دو گیگابایت فضای رایگان از کیسه خلیفه !!! اصلا من و گوگل این حرفارو نداریم. هر کی خواست ، در بخش نظرات بگه ، ایمیلش رو هم بنویسه تا براش (در اسرع وقت) بفرستم. راستی در همون بخش نظرات نتیجه در خواست هر نفر رو مینویسم. سعید
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 آبانماه سال 1384 06:08
روز جهانی قدس ، اولین قبله گاه مسلمانان ، گرامی باد.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 آبانماه سال 1384 04:59
درود به هم دوستان وبلاگی. بعد از 5 ماه استفاده از قالب مشکی به سرم زد که یک خونه تکونی بکنم و از یک قالب روشن تر برای یک مدت استفاده کنم تا ببینم چه حالی میده !!! تا به حال تو کار ویرایش قالبهای آماده بودم ولی در یک تصمیم استراتژیک یک قالب توپس برای خودم طراحی کردم تا خودم حالشو ببرم و چاق بشم. راستی فرا رسیدن شبهای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مهرماه سال 1384 20:17
کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد ؟ سوار صائقه پا در رکاب خواهد شد کدام جمعه ز عطر بهشتی گل یاس بهار غرق شمیم گلاب خواهد شد ؟ کدام جمعه خدایا ز فیض گریه شوق بهار و باغ و چمن کامیاب خواهد شد هزار جمعه چشم انتظار در راه است کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد. تقدیم به معشوق چشم انتظاران
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 مهرماه سال 1384 04:30
سلام به همه وبلاگیهای دست به کیبورد و ولخرج که همین جور پول به کارت اینترنت و کافی نت میدن تا وبلاگشون رو سریع و بی وقفه آپدیت کنن و نمیدونن از آخر جز قبض پر و پیمون تلفن و دعواهای پدر و مادر چی گیرشون میاد ؟ ( عجب ضد حالی زدم اول کاری نه ؟ ) بعد از مدتها تونستم یک دستی به سر و گوش اکالیپتوس بکشم و نظری بخونم و نظری...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مهرماه سال 1384 10:36
سیب سرخ حوا سیب سرخی دیدم سرخ از داغ گناه او همان سیبی بود که حوا را بفریفت و چو آدم دیدش به هوایش افتاد سیب را بو کردم بوی خوبی هم داشت بوی آن باغی که مرغ آنجا بودم و چو او فتنه گر آنجا بود در آن باغ به رویم بستند سیب را گاز زدم طعم خوبی هم داشت دور و بر را دیدم هیچ باغی به دیدم نرسید همه درها بسته با خودم گفتم که :...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 مهرماه سال 1384 20:00
دوست داشتم زود به زود اکالیپتوس رو آپدیت کنم ولی چکنم که نمیتونم .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1384 18:53
هفته دفاع پاک و آسمانی شیر مردان و شیر زنان این مرز و بوم گرامی باد.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1384 10:01
سلام به همه برو بچس. مخصوصا اسی جون. به لطف خدا و دعای خیر دوستان در کنکور قبول شدم. اونم در شهر خودم. به علت اینکه خونمونو عوض کردیم نمیتونم وبلاگ سریع آپ کنم. همین الآن هم از کافی نت این مطالب رو فرستادم رو شبکه. یا حق سعید
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1384 17:48
تا چند ساعت دیگه سرنوشت تحصیلی من رقم میخوره. برام دعا کنید.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1384 22:21
تو گر میتوانی عشق را برای من معنی کن
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1384 21:38
حال کردی ، بخونش. آنروز که از کوچه گذشتم به تو گفتم : دلداده ام و مست خرابم ساقی به شرابم نظری کن آنروز که از کوچه گذشتم به تو گفتم : من آبی آبم خوشحالی نابم بر قحطی خوابم نظری کن آنروز گذشت و تو گذشتی صد روز دگر باز گذشت و تو گذشتی اما نظری نه گذری نه امروز اگر می گذری با تو بگویم : خبری پرس از این حال خرابم ای وای...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1384 05:28
غصه نخور فدای سرت فدای سرت اگه من خیلی تنهام فدای سرت اگه گریون چشمام فدای سرت اگه دلمو شکستی می گن عاشق یکی دیگه هستی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 شهریورماه سال 1384 08:46
دوست داری با کلاس بشی ؟ اگر شما ذاتا" انسان با کلاسی هستید که هیچ !!! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید . شاید باورتان نشود ولی شما می توانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید فقط کافیست جواب های زیر را با اندکی قیافه موجه بیان کنید: اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1384 08:25
پناهی آن مرغابی در مه گم شد ... و رسالت من این خواهد بود تا دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم تا در شبی بارانی آنها را با خدای خویش چشم در چشم هم نوش کنیم وا رفته ز کنار سنگ با همدمان دائمیم بوته های ارغوان و وزوز مگس چون گرگ شل که به بوی هزار پرسه آلوده است جفتم نیامده است و در افق بر ماه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1384 05:54
سلام. خدا بگم چیکار کنه این شرکت البرز رو با این کارتهای اینترنتش. خداییش در بالا آوردن سایت خیلی کارش درسته!!! ولی در آپ لود ( up load ) کردن تصاویر از کامپیوتر شخصی به شبکه پدر آدمو در میاره. دیروز تا ساعت 12 شب مشغول طراحی تصویری برای قالب وبلاگ جدید شهیاد جون بودم ، به امید اینکه فردا بتونم تا ساعت 9 ( به خاطر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 شهریورماه سال 1384 09:28
سلام. این مطلب رو حتما بخونید . خیلی جالبه !!! 1ـ عشق از دید حاج آقا : استغفراللّه از این حرفای بی ناموس زدی . (جمله عاشقانه : خداوند همه جوانها را به راه راست هدایت کند) ۲ ـ عشق از دید دختر حاج آقا : آه...خدای من یعنی میشه بدون اینکه بابام بفهمه عاشق بشم؟!!! (جمله عاشقانه نداره) ۳ ـ عشق از دید یه ریاضی دان : عشق یعنی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1384 11:41
مردی در جهنم بود که فرشته ای ناگهان برای کمک به او آمد و گفت:من تو را نجات میدهم. برای اینکه روزی تو کاری نیک انجام داده ای ، فکر کن ببین آنرا به خاطر میاوری یانه ؟؟ او فکر کرد و یادش آمد که روزی در راهی که میرفت عنکبوتی را دید اما برای اینکه او را له نکند راهش را کج کرد و از سمت دیگری عبور کرد.فرشته لبخندی زد و بعد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1384 21:01
سلام. به نظر شما چه چیزی بیشتر از این میتونه اعصاب آدمو خورد کنه. اینکه وبلاگت رو مدتها به دلایلی آپ دیت نکرده باشی و حالا که تواناییش رو داری نمی دونی چی باید تو و بلاگت بنویسی . هر چی متن مربوط و نا مربوط دم دستت هست ، یه جوری مثلا ویرایش میکنی و میفرستی روی شبکه. هی به خودت هم می نازی که وبلاگت پر بینندست. من که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 11:07
اگر با دیدن رنگین کمان می ایستی و به زیبایی آن خیره می شوی ، بدان که هنوز امیدواری ! اگر بارانی که بر سقف اتاقت میبارد به تو شهد آرامش می چشاند ، بدان که هنوز امیدواری ! اگر با پیام غیرمنتظره ای خوشحال و شگفت زده می شوی ، بدان که هنوز امیدواری ! اگر به طلوع و غروب آفتاب خورشید بنگری و بخندی ، بدان که هنوز امیدواری !...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 مردادماه سال 1384 17:00
سلام. بلاخره تموم شد. کنکور رو می گم. داشت دیگه حالم از درس خوندن بهم می خورد.(نه که خیلی هم درس خوندم!!!). به هر حال جون کندنی رو باید کند و باید این زهر رو تا آخر سر کشید . امیدوارم تمامی هنر جویان فنی و حرفه ای عزیز آزمون راحتی رو پشت سر گذاشته باشند. برای من که خیلی راحت بود !؟! خب دوباره اومدم سر وقت اکالیپتوس...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 تیرماه سال 1384 19:47
مات و مبهوت گفته بودی که : «چرا محو تماشای منی» و آنچنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی! مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی! چشمان سخنگو از بس که غم تو قصه در گوشم کرد غمهای زمانه را فراموشم کرد. یک سینه سخن به درگهت آوردم چشمان سخنگوی تو خاموشم کرد. ای خفته روزگار ... روی چمن از شکوفه ها...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 تیرماه سال 1384 11:51
تنها ستاره ها هستند که از چشمت زدن منظوری ندارند !!!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 تیرماه سال 1384 20:41
چو بانگ رعد خروشان که پیچد اند کوه جهان پر است ز گلبانگ عاشقانه ما نوای گرم نی از فیض آتشین نفسی است ز سوز سینه بود گرمی ترانه ما رهی معیری
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 تیرماه سال 1384 20:20
سلام دوستان. بعد از امتحانات خرداد و معلوم شدن دسته گلهایی که به آب دادم پدر و مادر در یک نگاه معنی دار به من فهموندند که سعید بپر کامپیوتر رو جمع کن. من هم مثل یک پسرخوب سریع حرف گوش کردم. به خاطر همین موضوع نمیتونم زیاد به وبلاگ رسیدگی کنم. خلاصه ببخشید. اگه دوست داشتی نظرت رو بیان کن. همتونو دوست دارم سعید